معرفی وبلاگ مایلا

سایت مایلا: فال های واقعی، مشاوره روانشناسی، آشپزی و سبک زندگی

معرفی وبلاگ مایلا

سایت مایلا: فال های واقعی، مشاوره روانشناسی، آشپزی و سبک زندگی

تاریخچه روانشناسی


در اوایل روانشناسی دو دیدگاه نظری غالب در مورد نحوه کار مغز ، ساختارگرایی و کارکردگرایی وجود داشت.

ساختارگرایی نامی بود که رویکردی را که ویلهلم ووندت (2020-1832) آغاز کرد ، متمرکز بر شکستن فرایندهای ذهنی و اساسی ترین ملفه ها بود.

این اصطلاح از ادوارد تیتچنر ، روانشناس آمریکایی ، که توسط وونت آموزش دیده است ، گرفته شده است. وونت مهم بود زیرا وی با تأکید بر اندازه گیری و کنترل عینی ، روانشناسی را از فلسفه با تجزیه و تحلیل عملکرد ذهن به روشی ساخت یافته تر جدا کرد.

ساختارگرایی به درون گرایی آموزش دیده متکی بود ، یک روش تحقیقاتی که به موجب آن افراد هنگام انجام یک کار خاص ، آنچه در ذهنشان می گذشت را مرتبط می کردند.

با این وجود ، ثابت شد که درون نگری یک روش غیر قابل اعتماد است زیرا تنوع فردی در تجربیات و گزارشات افراد تحقیق بسیار زیاد است.

علیرغم عدم موفقیت در درون نگری ، وونت چهره مهمی در تاریخ روانشناسی است زیرا وی اولین آزمایشگاه اختصاصی روانشناسی را در سال 1879 افتتاح کرد و معمولاً افتتاح آن را آغاز روانشناسی تجربی مدرن می دانند.

یک روانشناس آمریکایی به نام ویلیام جیمز (1810-1940) روشی را ایجاد کرد که به عنوان کارکردگرایی شناخته شد ، و این با تمرکز ساختارگرایی مخالف بود.

جیمز استدلال کرد که ذهن دائماً در حال تغییر است و جستجوی ساختار تجربه آگاهانه بی معنی است. در عوض ، وی پیشنهاد کرد که تمرکز باید بر روی چگونگی و چرایی انجام ارگانیسم باشد ، یعنی عملکردها یا هدف مغز.

جیمز پیشنهاد کرد که روانشناسان باید به دنبال علت اصلی رفتار و فرایندهای ذهنی باشند. این تأکید بر علل و پیامدهای رفتار ، روانشناسی معاصر را تحت تأثیر قرار داده است.