توسط رایلی هافمن ، منتشر شده در 17 مه 2020
مدرسه روانشناسی فردی مدرسه آلفرد آدلر شکافی را در زمینه روانشناسی ایجاد کرد که تحت سلطه روانکاوی فروید بود.
در حالی که فروید فقط بر فرایندهای داخلی - عمدتاً درگیری های جنسی - که بر روانشناسی فرد تأثیر می گذارد ، متمرکز بود ، آدلر قاطعانه معتقد بود که برای درک کامل فرد ، یک روانشناس باید سایر عوامل داخلی و همچنین عوامل بیرونی را در نظر بگیرد.
به همین دلیل او مدرسه روانشناسی خود را فردی نامید. این واژه برای ایجاد معنایی از تقسیم ناپذیری است که از لاتین individuum گرفته شده است (Mosak et al.، 1999، p. 6).
فهرست مطالب
آدلر فکر می کرد که عنصر روانشناختی اساسی روان رنجوری ، احساس حقارت است و افرادی که با علائم این پدیده رنج می برند ، زندگی خود را صرف تلاش برای غلبه بر احساسات می کنند بدون اینکه هرگز با واقعیت در تماس باشند (وایت ، 1917)
به گفته آدلر (2013b) ، همه نوزادان بلافاصله با شروع تجربه جهان احساس حقارت و نارسایی می کنند.
این تجربیات اولیه ، مانند نیاز به جلب توجه والدین ، اهداف ناخودآگاه و ساختگی کودک را شکل می دهد. آنها به کودک نیاز دارند که در جهت اصلاح آن حقارت تلاش کند - نیازی به جبران ضعف با ایجاد نقاط قوت دیگر.
نتایج متعددی وجود دارد که می تواند در تلاش برای جبران خسارت کودک رخ دهد. اول ، اگر کودک از پرورش و مراقبت کافی برخوردار باشد ، کودک می تواند چالش های خود را بپذیرد و یاد بگیرد که با سخت کوشی می توان بر آنها غلبه کرد. بنابراین ، کودک "به طور عادی" رشد می کند و "شهامت ناقص بودن" را پیدا می کند (لازارسفلد ، 1966 ، صص 163-165).
با این حال ، گاهی اوقات ، روند جبران خسارت به هم می خورد. یکی از راه های این اتفاق این است که احساس حقارت بیش از حد شدید می شود و کودک احساس می کند گویی هیچ کنترلی بر محیط اطراف خود ندارد. او برای جبران خسارت بسیار سخت تلاش خواهد کرد ، تا جایی که جبران خسارت دیگر رضایت بخش نیست.
این در حالت جبران خسارت بیش از حد به اوج خود می رسد ، جایی که تمرکز کودک برای رسیدن به هدف خود اغراق آمیز است و آسیب شناختی می شود. به عنوان مثال ، آدلر (1917) از شخصیت یونان باستان دموستن استفاده می کند ، که لکنتی وحشتناک داشت اما در نهایت به "بزرگترین سخنور یونان" تبدیل شد (ص 22).
در اینجا ، Demosthenes به دلیل لکنت زبان خود با حقارت شروع کرد و با نه تنها غلبه بر لکنت خود ، بلکه حرفه ای را که معمولاً برای یک لکنت زبان غیرممکن است ، جبران می کند.
جبران بیش از حد می تواند منجر به ایجاد یک مجموعه حقارت شود. این عدم عزت نفس در جایی است که فرد قادر به اصلاح احساس حقارت نیست.
به گفته آدلر (2013 الف) ، مشخصه یک علامت حقارت این است که "افراد همیشه در تلاشند موقعیتی را پیدا کنند که در آن برتری داشته باشند" (ص 74). این انگیزه به دلیل احساسات فرومایه حقارت آنها است.
این احساس فرومایگی دو م componentsلفه دارد: اولیه و ثانویه. حقارت اولیه "احساس اصلی و طبیعی" حقارت است که توسط نوزاد حفظ می شود (Stein & Edwards، 2002، p. 23). این احساس مثمر ثمر است ، زیرا انگیزه رشد کودک را فراهم می کند.
از طرف دیگر ، حقارت ثانویه ، احساس حقارت در بزرگسالان است که در کودک احساس اغراق اغراق می شود (ص 23). این احساسات در بزرگسالان مضر است و شامل عقده حقارت است.
مجموعه برتری زمانی اتفاق می افتد که فرد نیاز به اثبات برتر بودن خود از آنچه واقعاً است داشته باشد. آدلر (2013a الف) نمونه ای از کودکی با عقده برتر را ارائه می دهد ، که "بی پروا ، مغرور و ریزبین" است (ص 82).
هنگامی که این کودک از طریق روان درمانی تحت درمان قرار می گیرد ، مشخص می شود که کودک به این دلیل که احساس حقارت می کند ، به این شیوه بی صبرانه رفتار می کند.
آدلر (2013a) ادعا می کند که عقده های برتری از عقده های حقارت به وجود می آیند. آنها "یکی از راههایی است که ممکن است فردی با عقده حقارت از روش فرار از مشکلات خود استفاده کند" (ص 97).
آدلر مفهوم تیپ های شخصیتی را تأیید نکرد. وی معتقد بود که این عمل می تواند به غفلت از منحصر به فرد هر فرد منجر شود.
با این حال ، او الگوهایی را تشخیص داد که اغلب در کودکی شکل می گرفتند و می توانند در درمان بیمارانی که در آنها قرار می گیرند مفید باشد. وی این الگوها را سبک زندگی نامید.
آدلر (2013a) ادعا کرد که هرگاه روانشناس از سبک زندگی فرد آگاه شود ، "ممکن است آینده او را گاهی اوقات فقط بر اساس گفتگو با او و پاسخ دادن به او به سوالات پیش بینی کنیم" (ص 100) آدلر و طرفدارانش سبک زندگی فرد با مقایسه آن با "انسان سازگار اجتماعی" (ص 101).
اصطلاح ترتیب تولد به ترتیب متولد شدن فرزندان یک خانواده گفته می شود. آدلر (2013b ، ص 150-155) معتقد بود که ترتیب تولد تأثیر قابل توجه و قابل پیش بینی ای بر شخصیت کودک دارد:
کودکان متولد اول به دلیل این که والدین آنها را "بزرگتر ، قویتر ، بزرگتر" می شناسند ، از مزایای ذاتی برخوردار هستند.
این ویژگی به کودکان متولد شده ویژگی های "نگهبان قانون و نظم" می دهد. این کودکان از قدرت شخصی بالایی برخوردارند و مفهوم قدرت را با احترام قائل هستند.
فرزندان دوم به طور مداوم در سایه خواهر و برادر بزرگتر خود قرار دارند. آنها بی وقفه "در تلاش برای برتری تحت فشار" هستند ، که ناشی از وجود خواهر و برادر بزرگتر و قدرتمندتر آنها است.
اگر متولد دوم مورد تشویق و حمایت قرار گیرد ، می تواند به قدرت نیز برسد و او و اولاد با هم همکاری می کنند.
کوچکترین کودکان در حالت حقارت مداوم عمل می کنند. آنها دائماً در تلاشند خود را ثابت کنند ، به دلیل تصورشان از حقارت نسبت به بقیه خانواده. به گفته آدلر ، کوچکترین کودکان دو نوع هستند.
نوع موفق تر "برتری هر عضو دیگر خانواده را دارد و به عنوان توانمندترین عضو خانواده تبدیل می شود."
نوع دیگر و متاسفانه کودک خردسال برتری ندارد زیرا فاقد اعتماد به نفس لازم است. این کودک نسبت به بقیه اعضای خانواده فرار و اجتناب می کند.
به گفته آدلر ، فقط کودکان نیز یک مورد تاسف آور هستند.
به دلیل اینکه تنها مورد توجه والدینشان است ، تنها فرزند "به درجه بالایی وابسته می شود ، دائما منتظر می ماند تا کسی راه را به او نشان دهد و همیشه در جستجوی حمایت است."
آنها همچنین به دلیل هوشیاری مداوم والدین خود ، دنیا را به عنوان مکانی خصمانه می بینند.
بخش زیر خلاصه ای از شش مرحله روان درمانی آدلریان است که توسط استین و ادواردز (2002) ساخته شده است. این مراحل به عنوان یک راهنما عمل می کنند ، زیرا سفر هر فرد مسیری کمی متفاوت خواهد داشت.
همانطور که آدلر (2013a) گفته است ، "همانطور که نمی توان دو برگ درخت را کاملاً یکسان پیدا کرد ، بنابراین نمی توان دو انسان را کاملاً یکسان پیدا کرد" (ص 102).
از آنجا که در روانشناسی آدلریان ، هدف این است که بیمار احساس صلاحیت و ارتباط کند ، هدف اصلی روان درمانی آدلری کمک به بیمار برای غلبه بر احساس حقارت است.
این فرآیند دارای سه هدف فرعی است:
برای م psychثر بودن روان درمانی ، ضروری است که درمانگر و مشتری با یک رابطه کاری سالم آغاز شوند. باید یک "پیوند گرم و همدلانه" وجود داشته باشد که درها را برای پیشرفت تدریجی باز کند.
این پیوند علاوه بر اعتماد مشتری به روابط ، با گرمای واقعی و دلسوزی بیان شده توسط درمانگر ایجاد می شود.
درمانگر باید یک ارزیابی دقیق از مشتری انجام دهد تا بتواند یک فرآیند درمانی موثر ایجاد کند. تجزیه و تحلیل باید حداقل عناصر زیر را شناسایی کند:
این ارزیابی ها از طریق روش های مختلف ، از جمله استفاده فرافکنی از خاطرات اولیه علاوه بر هوش ، شغل و آزمایش روانشناسی انجام می شود.
روند تشویق مشتری به آنها کمک می کند احساس حقارت را کاهش دهند. درمانگر می تواند با اعتراف به شجاعتی که مشتری قبلاً نشان داده است شروع کند و با بحث در مورد گام های کوچکی که مشتری می تواند برای رسیدن به یک مکان با اطمینان تر بردارد ادامه می دهد.
به عنوان مثال ، اگر شعاع فعالیت مشتری محدود باشد ، مشتری و درمانگر ممکن است در مورد راه های گسترش فعالیت خود بحث کنند.
دومین جنبه مهم این مرحله ، روشن ساختن احساسات و باورهای اصلی مشتری در مورد خود ، دیگران و زندگی به طور کلی است. این کار با استفاده از س Socال سقراطی انجام می شود.
از طریق این روش ، درمانگر منطق خصوصی مشتری را به چالش می کشد و بر حرکت روانشناختی پیرامون هدف ساختگی خود تمرکز می کند.
هنگامی که درمان به جایی رسید که مشتری مقداری پیشرفت کرده و او و درمانگر معنای حرکت خود را در رابطه با اهداف خود بررسی کردند ، درمان آماده است تا تفسیر سبک زندگی مشتری را شروع کند.
این کار فقط باید در مواقعی انجام شود که مشتری به اندازه کافی تشویق شده باشد و این کار باید با دقت قابل توجهی انجام شود.
بحث و شناخت موضوعاتی از جمله عقده حقارت می تواند برای مشتری دشوار باشد ، اما بینش جدید می تواند تحول آفرین باشد.
اکنون که مشتری و درمانگر مسائل مربوط به سبک زندگی مشتری را تشخیص داده اند ، وظیفه این است که سبک زندگی را به سمت رضایت از زندگی هدایت کنیم.
این شامل کاهش و استفاده م feelingsثر از احساس حقارت ، تغییر هدف نهایی ساختگی و افزایش احساسات جامعه است.
بسته به نیازهای خاص مشتری ، با استفاده از روشهای مختلف این امر محقق می شود.
سرانجام ، برخی از مشتریان ممکن است بخواهند به دنبال توسعه شخصی بیشتر ، به سمت ارزشهای بالاتر مانند حقیقت ، زیبایی و عدالت باشند.
در این راستا ، درمانگر می تواند تحریک را برای مشتری ایجاد کند تا به بهترین نسخه از خود تبدیل شود.
این روند مطمئناً چالش برانگیز است و نیاز به درک عمیق مشتری فردی دارد.
همانند تمام رویکردهای روان پویایی روانشناسی انسان ، روانشناسی فردی آدلری به دلیل غیر علمی بودن و اثبات تجربی دشوار است. به طور خاص ، تمرکز آن بر هدف ساختگی ناخودآگاه این مسئله را قابل بحث می کند که روانشناسی آدلری قابل جعل نیست.
اگرچه اثبات قطعی نظریه های آدلر دشوار است ، اما علوم اعصاب اخیر پشتیبانی خاصی را ارائه داده است. یک مطالعه اخیر خلاصه ای از شواهد عصب شناسی مدرن ، و چگونگی ارتباط آن با روانشناسی آدلری ، با بیانیه ای که مازلو در 1970 ارائه داد موافق است:
"آدلر سال به سال درست تر و درست تر می شود. با ورود واقعیت ها ، آنها پشتیبانی قویتر و قویتری از تصویر او از انسان می کنند. "(میلر و دیلمن تیلور ، 2016 ، ص 125).
در مورد رواندرمانی آدلریان ، نگرش امروزی این است که اگرچه درک این عمل ساده و آسان برای فرد غیر روحانی است ، اما از نظر تجربی مبتنی بر این ایراد نیست.
نوع مشاوره آدلر به دلیل عدم عمق آن مورد انتقاد قرار می گیرد ، به ویژه عدم بنیادی که به موضوعاتی مربوط نمی شود که به مفاهیمی نظیر ترتیب تولد و خاطرات اولیه مربوط نیستند (Capuzzi & Stauffer، 2016، p. 142).
فروید زیگموند | آلفرد آدلر |
---|---|
رفتار با انگیزه های داخلی بیولوژیکی (جنسیت و پرخاشگری) ایجاد می شود | رفتار ناشی از تأثیر اجتماعی و تلاش برای برتری است |
افراد در شکل دادن به شخصیت خود چاره ای ندارند | مردم نسبت به آنچه که هستند مسئول هستند |
رفتار کنونی ناشی از گذشته است (به عنوان مثال دوران کودکی) | رفتار فعلی توسط آینده شکل می گیرد (جهت گیری اهداف) |
تأکید بر روند ناخودآگاه | مردم از آنچه انجام می دهند و چرا آگاه هستند |
فروید شخصیت را به اجزای مختلف تقسیم کرد (id ، ego ، superego) | آدلر فکر کرد که باید فرد را به عنوان یک کل مطالعه کرد (کل گرایی) |
رابطه والدین همجنس از اهمیت اولیه برخوردار است | روابط خانوادگی گسترده تر از جمله با خواهر و برادر از اهمیت اولیه |
رایلی هافمن عضو کلاس 2023 کالج هاروارد در کمبریج ، ماساچوست است. در هاروارد ، رایلی ، با یک خردسال در سیاست جهانی بهداشت و سلامت ، علوم اعصاب شناختی و روانشناسی تکاملی را مطالعه می کند. رایلی همچنین یک داوطلب تحقیق فعال در مرکز تحقیقات افسردگی ، اضطراب و استرس در بیمارستان مک لین در بلمونت ، ماساچوست است.
هافمن ، آر (2020 ، 17 مه). نظریه های آلفرد آدلر در مورد روانشناسی فردی و آدلریان درمانی . صرفاً روانشناسی. https://www.simplypsychology.org/alfred-adler.html
Adler، A. (2013). علم زندگی (احیای روانشناسی). روتلج
Adler، A. (2013). درک ماهیت انسان (احیای روانشناسی). روتلج
Adler، A. (2013b) درک ماهیت انسان (احیای روانشناسی). بازیابی شده از https://ebooksentral-proquest-com.ezp-prod1.hul.harvard.edu
Adler، A.، Jelliffe، S. Ely. (1917) مطالعه حقارت عضو و جبران خسارت روانی آن: سهمی در پزشکی بالینی. نیویورک: شرکت انتشارات بیماری های عصبی و روانی.
Capuzzi، D. & Stauffer، MD (2016). مشاوره و روان درمانی: نظریه ها و مداخلات . آلمان: ویلی. Lazarsfeld، S. (1966) شجاعت برای نقص. مجله آمریکایی روانشناسی فردی ، 22 (2).
Miller، R. & Dillman Taylor، D. (2016). آیا نظریه آدلریان آزمون زمان را دارد؟: بررسی روانشناسی فردی از دیدگاه علوم اعصاب. مجله مشاوره انسان دوستانه ، 55 : 11-128. doi: 10.1002 / john.12028
Mosak ، HH ، Maniacci ، M. ، Maniacci ، MP (1999). آغازگر روانشناسی آدلریان: روانشناسی تحلیلی-رفتاری-شناختی آلفرد آدلر . انگلستان: برونر / مازل.
Stein، HT & Edwards، ME (2002). روان درمانی آدلریان. در Herson، M. & Sledge، MH (چاپ اول) ، دائرlopالمعارف روان درمانی (جلد 1 ، صص 23-31). هلند: علم الزویر.
وایت ، WA (1917). نظریه های فروید ، یونگ و آدلر: III. مفهوم نوروزی های آدلری. مجله روانشناسی غیر طبیعی ، 12 (3) ، 168.