معرفی وبلاگ مایلا

سایت مایلا: فال های واقعی، مشاوره روانشناسی، آشپزی و سبک زندگی

معرفی وبلاگ مایلا

سایت مایلا: فال های واقعی، مشاوره روانشناسی، آشپزی و سبک زندگی

ملانی کلاین و نظریه روابط شی

ملانی کلاین و نظریه روابط شی



پیام های خانه

  • نظریه روابط اشیا a نوعی نظریه روانکاوی است.
  • تأکید کمتر بر انگیزه های مبتنی بر بیولوژیک و اهمیت بیشتری بر روابط بین فردی (به عنوان مثال صمیمیت و پرورش مادر) است.
  • در نظریه روابط شی object ، اشیا usually معمولاً اشخاص ، قسمتهایی از افراد (مانند سینه مادر) یا نمادهای یکی از اینها هستند. هدف اصلی مادر است.
  • ارتباط کودک با سرورهای یک شی (به عنوان مثال سینه مادر) به عنوان نمونه اولیه روابط بین فردی در آینده.
  • اشیا می توانند هم خارجی (یک فرد فیزیکی یا یک قسمت از بدن) و هم داخلی باشند ، شامل تصاویر احساسی و نمایش یک شی خارجی (به عنوان مثال پستان خوب در مقابل پستان بد).
  • مفهوم سازی اشیا internal درونی با نظریه کلاین در مورد تخیل ناخودآگاه و توسعه از موقعیت پارانوئید-اسکیزوئید به موقعیت افسردگی مرتبط است

نظریه کلین (1921) در مورد ناخودآگاه بر روابط بین مادر-نوزاد و نه پدر-نوزاد متمرکز بود و از مفاهیم اصلی مدرسه روابط شی در روانکاوی الهام گرفت. کلاین بر اهمیت 4 یا 6 ماه اول پس از تولد تأکید کرد.

نظریه روابط اشیا a نوعی نظریه روانکاوی است ، که تأکید کمتری بر محرکهای بیولوژیکی دارد (مانند id) و اهمیت بیشتری بر الگوهای سازگار روابط بین فردی می گذارد. به عنوان مثال ، تأکید بر صمیمیت و پرورش مادر.

نظریه پرداز روابط شیject به طور کلی تماس انسان و نیاز به ایجاد روابط - نه لذت جنسی - را انگیزه اصلی رفتار انسان و رشد شخصیت می داند.

در چارچوب نظریه روابط شی ، اصطلاح "اشیا" نه به موجودات بی جان بلکه به افراد قابل توجه دیگری گفته می شود که فرد با آنها ارتباط برقرار می کند ، معمولاً مادر ، پدر یا سرپرست اصلی شخص.

در بعضی موارد ، اصطلاح شی object ممکن است برای اشاره به بخشی از شخص مانند پستان مادر یا نمایش ذهنی افراد قابل توجه دیگر نیز به کار رود.

  فهرست مطالب

  1. نظریه فانتزی ناخودآگاه
  2. موقعیت پارانوئید - اسکیزوئید
  3. تقسیم کردن
  4. Introjection و Projection
  5. شناسایی هویت
  6. موقعیت افسردگی
  7. مجتمع ادیپ
  8. ارزیابی بحرانی
  9. کلاین در مقابل فروید

نظریه ناخودآگاه کلاین (1923) در زندگی فانتزی کودک از بدو تولد استوار است. ایده های او توضیح می دهد که چگونه نوزادان اضطراب خود را هنگام تغذیه و ارتباط با دیگران به عنوان اشیا and و جزئی از اشیا processed پردازش می کنند. این تخیلات نمایشی روانشناختی از غرایز هوشیاری ناخودآگاه است. آنها نباید با تخیلات آگاهانه کودکان بزرگتر و بزرگسالان اشتباه گرفته شوند.

او تئوری های خود را عمدتاً از طریق تجزیه و تحلیل کودکان خردسال عضوی از انجمن روانکاوی برلین ، با استفاده از اسباب بازی و بازی نقش ، توسعه داد. از طریق مشاهده دقیق ، او توانست عملکرد درونی پویای ذهن آنها را تفسیر کند.

به اعتقاد او ، کودکان اضطراب خود را درباره اجزای جزئی والدین خود - پستان ، آلت تناسلی ، نوزادان متولد نشده در معده مادر - بر روی اسباب بازی ها و نقاشی های خود نشان می دادند. آنها تخیلات تهاجمی خود را انجام می دهند بلکه تمایل خود را برای جبران از طریق بازی انجام می دهند.

هنگامی که او از زندگی فانتزی پویا در نوزادان نوشت ، پیشنهاد نکرد که نوزادان می توانند افکار را به زبان بیاورند. منظور او فقط این بود که آنها دارای تصاویر ناخودآگاه از "خوب" و "بد" هستند. به عنوان مثال ، یک معده پر خوب است ، یک معده خالی بد است. بنابراین کلاین می گوید نوزادانی که هنگام مکیدن انگشتانشان به خواب می روند خیالشان این است که پستان خوب مادرشان درون خود باشد.

برخلاف آنا فروید ، که با کودکان نیز کار می کرد ، کلاین احساس می کرد که کودکان خردسال می توانند تمام وزن تفسیرهای تحلیلی او را تحمل کنند و بنابراین آنها را نگه نداشت یا آنها را قند قند نکرد (نگاه کنید به مطالعه موردی معروف خود Narrative of a Child Analysis، 1961 . وی همچنین مشاهده کرد که وقتی به کودک آزادی بیان فانتزی داده شد ، که سپس تفسیر شد ، اضطراب او کاهش یافت.

کلین از طریق تجزیه و تحلیل کودکان خردسال احساس کرد که قادر به کشف مراحل حیاتی رشد است که توسط همسالان خود که فقط بزرگسالان را تجزیه و تحلیل می کردند از دست رفته است.


کلاین (1946) مرحله رشد چهار تا شش ماه اول را موقعیت پارانوئید-اسکیزوئید نامید. کودک کلاین که ریشه در تخیل اولیه دارد ، بسیار تاریک تر و تحت آزار و اذیت بیشتر از خودشیفته لذت طلب فرویدی است.

در واقع ، در حالی که نظریه محرک فرویدی از زندگی غریزه او (اروس) سرچشمه می گرفت ، نظریه های کلاین از تمرکز او بر غریزه مرگ (تاناتوس) ، که خود فروید هرگز به طور کامل کاوش نکرد ، رشد کرد.

کلاین معتقد بود که شکل گیری نفس از لحظه تولد زمانی آغاز می شود که نوزاد متولد می شود از طریق اجسام جزئی با جهان ارتباط برقرار کند - بنابراین شی '"مادر" تبدیل به یک "پستان" جزئی شی می شود.

مفهوم تقسیم بندی در تئوری روابط اصلی اشیا Central مهم است ، که می تواند به عنوان تفکیک ذهنی اشیا into به بخشهای "خوب" و "بد" و متعاقباً سرکوب جنبه های "بد" یا تحریک کننده اضطراب توصیف شود (کلاین ، 1932) ؛ 1935)

نوزادان ابتدا رابطه خود را با مراقب اصلی تقسیم می کنند: وقتی تمام نیازهای کودک برآورده می شود "خوب" است و در صورت عدم رضایت "بد".

تقسیم زمانی اتفاق می افتد که فرد (به ویژه کودک) نتواند همزمان دو فکر یا احساس متناقض را در ذهن داشته باشد و بنابراین احساسات متناقض را از هم دور می کند و فقط روی یکی از آنها تمرکز می کند.

کودک کلینیان باید با اضطراب بی نظیر ناشی از ضربه تولد ، گرسنگی و سرخوردگی کنار بیاید. کودک ، در تخیل خود ، پستان مادر را به پستان خوب تغذیه و تغذیه می کند ، و پستان بد که کودک را نگه می دارد و آزار می دهد.

تقسیم به عنوان دفاع راهی برای کنترل اضطراب با محافظت از منیت در برابر احساسات منفی است. این اغلب در تروما استفاده می شود ، جایی که یک قسمت جدا شده احساسات غیر قابل تحمل را در خود نگه می دارد.

کلاین نوشت که "Ego قادر به تجزیه جسم نیست - داخلی و خارجی - بدون اینکه شکاف مربوطه در Ego اتفاق بیفتد ... هر چه سادیسم بیشتر در روند تلفیق جسم حاکم باشد ، و احساس شی بیشتر باشد. به صورت تکه تکه ، هر چه خطر شکسته شدن Ego بیشتر باشد »(کلاین ، 1946).

کودک اشیا را داخلی یا درون می کند - به معنای واقعی کلمه با بلعیدن شیر مادر تغذیه ای ، نماد زندگی و عشق ، اما اگرچه درد گرسنگی و خشم پرخاشگرانه خود را نسبت به جلوگیری از پستان بد در بدن دارد. این مقدمه ها یا تصورات درونی اساس منیت کودک را تشکیل می دهند.

ناخودآگاه نوزاد برای ایمن نگه داشتن پستان خوب (و همه آنچه نماد آن است ؛ عشق ، غریزه زندگی) از پستان بد (احساس نفرت و پرخاشگری ، غریزه مرگ) ایمن است. بنابراین ، مکانیسم دفاعی پارانوئید-اسکیزوئید به حرکت در می آید.

روند ناخودآگاه انشعاب ، فرافکنی و درون فکری تلاشی است برای کاهش اضطراب پارانوئید آزار و اذیت ، داخلی و خارجی. احساسات منفی غیر قابل تحمل و همچنین احساسات مثبت محبت آمیز ، مانند فروید ، بر روی اشیا external خارجی پیش بینی می شود.

در زندگی بعدی ، ما همین روند را در بزرگسالان مشاهده می کنیم که ترس و نفرت ناخواسته خود را نسبت به افراد دیگر نشان می دهند ، و منجر به نژادپرستی ، جنگ و نسل کشی می شود. همچنین وقتی افراد از تفکر مثبت یا برعکس سوگیری های منفی استفاده می کنند ، فقط آن چیزی را می بینند که می خواهند ببینند تا احساس خوشبختی و امنیت داشته باشند.

شناسایی هوشی یک مکانیسم دفاعی روانی است که در آن نوزادان قسمتهای غیرقابل قبول خود را جدا می کنند ، آنها را بر روی جسم دیگری فرافکنی می کنند و در نهایت با تغییر شکل تحریف شده ، آنها را درون خود فرو می برند. نوزادان با بازگرداندن جسم به درون خود احساس می کنند که مانند آن اشیا شده اند ، یعنی با آن جسم همذات پنداری می کنند.

شناسایی عینی ، پروجکشن را یک مرحله جلوتر می برد. به جای اینکه قطعات تقسیم شده ناخواسته را بر روی جسم مانند یک صفحه خالی قرار دهید ، سپس آنها را ایده آل کنید و یا تحت آزار و شکنجه قرار بگیرید ، شناسایی عینی تصوری است که می توانید بخشی از خود را به شخص یا شی other دیگر فرافکنی کنید. قسمتهای منشعب شده تصور می شود که بدن مادر را تصاحب کرده و مادر با آنها شناخته می شود.

بر خلاف فرافکنی ، در شناسایی هوشی تار شدن مرزها وجود دارد. جسمی که به آن فرافکنی می شود (مثلاً مادر) امتداد کودک است ، بنابراین در تخیل قادر مطلق او ، می تواند توسط او کنترل شود.

و در واقع ، از طریق دستکاری های ظریف ، می توان گیرنده را احساس کرد و مطابق با تخیل فرافکنی عمل کرد. نوزاد با رفتارهای مختلف می تواند مراقب خود را ناامید کننده خود کند.

مفهوم کلاین (1946) از شناسایی Projektiv با گسترش مفهوم ضد انتقال ، به ویژه با کار Bion ، اعتبار دارد.

با این حال ، با وجود کاشت بذر ، کلاین همچنان در مورد ضد انتقال شک داشت و معتقد بود که این امر در درمان اختلال ایجاد می کند. وی گفت ، اگر در مورد بیمار خود احساساتی دارید ، باید خودآزمایی فوری انجام دهید (گروسکوت ، 1987).

ملانی کلاین اولین بار در مورد وضعیت افسردگی در سال 1935 نوشت. این اصطلاحی است که وی برای توصیف مرحله رشد که در سال اول نوزاد بعد از موقعیت اولیه پارانوئید-اسکیزوئید اتفاق می افتد ، استفاده می کند.

وی این دو حالت ذهنی را "موقعیت" و نه "مرحله" خواند ، زیرا گفت که آنها مرحله هایی نیستند که ما از طریق آنها پیشرفت می کنیم ، بلکه موقعیت ها یا راه های وجودی هستند که بین کل رشد و زندگی بالغ در نوسان هستیم.

موقعیت افسردگی اولین بار در هنگام از شیر گرفتن - حدود سه تا شش ماه - وقتی کودک با واقعیت جهان و جایگاه آن در آن کنار می آید ، خود را نشان می دهد. در قلب موقعیت افسردگی ، از دست دادن و عزاداری است: عزاداری برای جدا شدن خود از مادر ، عزاداری برای از دست دادن تخیل خودشیفتگی جایی که Ego کودک جهان است ، عزاداری برای اشیایی که با تجاوز و حسادت آسیب دیده یا از بین برده است. اما از بین ویرانه ها ابتدا احساس گناه و سپس انگیزه جبران خسارت و عشق بوجود می آید.

در موقعیت افسردگی ، کودک می آموزد که با اشیا its خود به روشی کاملاً جدید ارتباط برقرار کند. نیاز کمتری به تقسیم ، انفجار و فرافکنی به عنوان دفاعی دارد و شروع به مشاهده دقیقتر واقعیت داخلی و خارجی می کند. اشیا Part جزئی اکنون به عنوان کل افراد ، که روابط و احساسات خاص خود را دارند ، دیده می شوند. غیبت به عنوان یک حمله با آزار و شکنجه به عنوان ضرر تجربه می شود. به جای عصبانیت ، کودک احساس غم و اندوه می کند. حدود سه ماهگی است که کودک شروع به گریه کردن اشک واقعی می کند.

در یک کنفرانس در سالزبرگ در سال 1924 ، کلاین جرات کرد که مجموعه ادیپ را در حدود یک تا دو سال قرار دهد - یک مرحله خیلی زودتر از شش تا هفت سال فروید.

که در آن توسعه فروید از سوپراگو به عنوان یک چیز خوب دیده می شد، کلاین (1945) را دیدم که سوپراگو خصمانه در حال توسعه در مرحله شفاهی است. او همچنین بین تجربیات دختران و پسران مقدماتی قائل شد و قدرت بیشتری به مادر داد.

در مرحله ادیپ کلینین ، دنیایی از تخیلات جزئی شی ، پسران می خواهند از درون مادر (رحم یا معده او) در برابر آلت تناسلی پدرشان محافظت کنند. اما ، مانند فروید ، آنها می ترسند که تمایل آنها به اخته کردن پدرشان بر ضد آنها صورت گیرد.

دختران رانده شده توسط حسادت می خواهند آلت تناسلی پدر و نوزادان متولد شده را از مادر خود بدزدند و همچنین نسبت به تلافی جویی پارانویا هستند. اما آنها به جای اخته ، از نوعی عمل برداشتن رحم می ترسند. در حالی که اصلی ترین موضوع اضطراب پسر ، پدر اخته کننده است ، اما دختر مادری جفا و تقریباً جادویی است.

بحران ادیپ در وضعیت افسردگی به یک حالت جدایی و از دست دادن تبدیل می شود.

ملانی کلاین (1932) یکی از شخصیتهای اصلی روانکاوی است. اختلاف نظرهای بی حد و حصر وی با نظریه فرویدی و طرز تفکر انقلابی به ویژه در توسعه تحلیل کودک بسیار مهم بود.

نظریه های او در مورد دفاع اسکیزوئید در مورد تقسیم و شناسایی پروژهای در تئوری روانکاوی امروز تأثیرگذار است.

از نظر کلینیان ، هدف از روانکاوی این است که مشتری بالغ بتواند موقعیت افسردگی را با ایمنی بیشتری تحمل کند ، حتی اگر این وضعیت هرگز ثابت نشده باشد و همه ما به تخیلات پارانوئید و دیدگاه های قطبی بپردازیم. این هدف فروید برای کمک به بیماران برای دستیابی به یک حالت "ناراحتی معمولی" است.

ژاکلین رز (1993) روانکاو متذکر شده است که ، به ویژه در ایالات متحده آمریکا ، کارهای کلاین به دلیل خشونت و منفی بودن او رد شده است. خود کلاین نوشت: "روش من پیش فرض این است که من از ابتدا مایل به جذب انتقال منفی و مثبت به خودم بوده ام."

کلین در کنار احساسات سختی که بیمارانش به سختی تحمل می کنند نشسته و به آنها کمک می کند واقعیت های پیچیده و تاریک روابط ، از دست دادن ضمنی عشق ، نابودی ضمنی زندگی را بپذیرند. وقتی یک درمانگر قادر است این موارد را برای مشتری تحمل کند ، نیروی تحمل ناپذیر آنها را از بین می برد.

شاید به دلیل خشونت تکان دهنده و تعصب منفی دنیای تخیل نوزاد کلاین ، سوالی که همچنان از سوی منتقدان کلاین مطرح می شود این باشد: کلاین از واقعیت چه کسانی تعبیر می کرد - از مشتری های خود یا از خودش؟

ملانی کلاینفروید زیگموند
تأکید بر روابط بین فردی استبر درایوهای مبتنی بر بیولوژیک تأکید دارد
بر صمیمیت و پرورش مادر تأکید داردبر قدرت و کنترل پدر تأکید دارد
رفتار ناشی از تماس و روابط انسانی استرفتار ناشی از انرژی جنسی (میل جنسی) است
کلاین بر اهمیت 4 یا 6 ماه اول تأکید کردفروید بر 4 یا 6 سال اول زندگی تأکید کرد

درباره نویسنده

لوسی اترینگتون نویسنده و روان درمانگری است که در سافولک انگلیس منتشر شده است. آخرین کتاب او چه کسی است ملانی کلاین؟ بخشی از یک سری کاملاً جدید است که زندگی و ایده های بزرگترین متفکران جهان را به روشی جذاب و بسیار در دسترس کاوش می کند.

منابع سبک APA

کلاین ، م. (1921) رشد وجدان در کودک. عشق ، گناه و جبران ، 252.


کلاین ، م. (1923) رشد کودک. مجله بین المللی تحلیل روان ، 4 ، 419-474.


کلاین ، م. (1930) اهمیت نماد سازی در رشد خود. مجله بین المللی تحلیل روان ، 11 ، 24-39.


کلاین ، م. (1932) روانکاوی کودکان. (کتابخانه بین المللی تحلیلی ، شماره 22).


کلاین ، م. (1935) سهمی در روان زایی حالات افسردگی . مجله بین المللی تحلیل روان ، 16 ، 145-174.


کلاین ، م. (1945) عقده ادیپ در پرتو اضطراب های اولیه. مجله بین المللی تحلیل روان ، 26 ، 11-33.


کلاین ، م. (1946) یادداشت هایی در مورد برخی از مکانیسم های اسکیزوئید. شناسایی عینی : سرنوشت یک مفهوم ، 19-46.


کلاین ، م. (1961) روایت تحلیل کودک: رفتار روانکاوی کودکان همانطور که در درمان پسری ده ساله دیده می شود (شماره 55). خانه تصادفی.


رز ، ج. (1993) چرا جنگ ؟: روانکاوی ، سیاست و بازگشت به ملانی کلاین (ص 137). آکسفورد: بلک ول.

بیوگرافی ملانی کلاین

کلاین ، متولد اتریش در یک خانواده یهودی ، برای فرار از ظهور فاشیسم به طور گسترده در سراسر اروپا نقل مکان کرد و در نتیجه قبل از فرار به انگلیس در سال 1927 عضو انجمن های بوداپست و برلین بود. در آنجا ارنست جونز از انگلیس قهرمان شد. انجمن روانکاوی و گروه بلومزبری که کارهای او و همچنین فروید را ترجمه کردند.

کلاین در آن زمان با وجود مونث بودن در یک رشته تحت سلطه مردان ، مادری تنها و نداشتن مدرک پزشکی به موفقیت فوق العاده ای در آن زمان دست یافت.

با تشویق و تربیت مربیان خود - ساندور فرنزی در بوداپست و کارل آبراهام در برلین - وی تئوریسین را برخلاف پزشک ، با استناد به تجربه (بالینی و شخصی) و استعدادی خارق العاده برای بینش خلاق به جای کشف علمی ، در نظر گرفت. فروید شاید چون او را به چالش کشید ، کلاین را برکنار کرد و بعداً از دخترش آنا در برابر او دفاع کرد.